ندای تجن- اعتیاد والدین یکی از اصلی ترین مشکلاتی است که ممکن است به صورت مستقیم یا غیر مستقیم و از طریق تاثیر بر سبک فرزندپروری والدین، فرزندان را در معرض خطر قرار دهد و زمینه ساز شکل گیری آسیب و مشکلات روانی و اجتماعی شود…
مریم دختری 17 ساله است که به اجبار والدین به مشاوره آمده است و در حین ورود به اتاق به والدین تاکید می کند که من هیچ حرفی نمی زنم، صندلی دورتر از من را انتخاب می کند و بر روی صندلی به نحوی می نشیند که کاملا پشت به من است. سر و وضع نامرتبی دارد و یک هودی و شلوار مشکی کوتاه پوشیده است.
مادر می گوید که مریم دائما به ما بی احترامی می کند و مدت 3 سال است که تقریبا هیچ شبی را در خانه نخوابیده است و نزد دوستانش که از او بزرگترند و خانه مجردی دارند، شب را می گذراند و آنجا گل مصرف می کند.
تا سال قبل هر شب مشروبات الکلی مصرف می کرد تا اینکه زخم معده گرفت و دیگر مصرف نکرد، دائم سیگار می کشد و به ما حرف زشت می زند و اگر به او جواب منفی دهیم چیزی را می شکند و خانه را ترک می کند و چند ماه است که به مدرسه نمی رود. چند روز قبل هم یکی از دوستانش خودکشی کرده بود و می خواست که به مراسمش برود که اجازه ندادم چون دختر خوبی نبود و آنجا دوستانش را می بیند.
ولی او اقدام به خودزنی بر روی مچ دستش کرد و این اولین بارش نیست که اقدام به خودزنی کرده است. از والدین خواستم تا از اتاق خارج شوند، به مریم گفتم که به نظر می رسد که به اجبار به مشاوره آمدی. او هم با سر تایید کرد، همدلانه از او پرسیدم که آیا قبلا هم والدین او را به اجبار مجبور به کاری کرده اند؟
با تعجب از اینکه چرا در مورد صحبت های والدینش توضیحی نمی خواهم پرسید و گفتم اگر لازم بدانی خودت توضیح می دهی ولی الان دو تا موضوع نظرم را جلب کرده. یکی اجبار والدین و دیگری سوگ دوستت که موضوع مهمیه و به نظر می رسد که در حالت عاطفی بدی قرار داری و کمی نیز در مورد احساسات مختلف افراد در طول دوره سوگ صحبت کردم و با مراجع همدلی کردم.
در طول صحبت هایم مریم کاملاً رویش را سمتم برگرداند و بعد به آرامی گفت: والدینم از زمانی که یادم می آید معتاد بوده اند و در حال دعوا باهم. برادر بزرگترم که 22 است فردی آرام و مظلوم است ولی من نمی توانم تحمل کنم. 5 سال است که مادرم به سختی ترک کرده است و از پدرم طلاق گرفت و یک کافه باز کرده است و کلی قرض و قسط دارد و به همین دلیل خیلی عصبی است.
پدرم هنوز اعتیاد شدیدی دارد و از لحاظ مالی نیز هیچ کمکی نمی کند با وجودی که مشکل مالی ندارد و از خانواده مرفه ای است. مادرم فقط داد می زند و مرا می زند و فحش می دهد و در هیچ موردی به من حق نمی دهد، هیچ وقت در خانه نیست و ساعت 5 صبح تا 12 شب را در کافه کار میکند.
چند روز قبل که دوستم خودکشی کرد و خواستم بر سر مزارش بروم مادرم گفت او گناهکار بود و تو اجازه نداری بروی بر سر مزارش، خیلی از حرفش اذیت شدم و قرص خوردم که خودم را بکشم. نظر کارشناس خانواده منبع اصلی دلبستگی، تغذیه عاطفی و روانی و جامعه پذیری افراد است. بنابراین هر مشکلی که در خانواده به وجود آید و باعث اختلال در عملکرد خانواده شود، بر فرایند رشد و تربیت فرزندان اثر می گذارد.
اعتیاد والدین یکی از اصلی ترین مشکلاتی است که ممکن است به صورت مستقیم یا غیر مستقیم و از طریق تاثیر بر سبک فرزندپروری والدین، فرزندان را در معرض خطر قرار می دهد و زمینه ساز شکل گیری آسیب و مشکلات روانی و اجتماعی شود.
اعتیاد والدین هم بر روابط والدین با یکدیگر و هم بر روابط آنها بر فرزندان و نقش والدگریشان تاثیرات منفی می گذارد و پیش آمادگی فرزندان برای ابتلای به اختلات روانی مانند اضطراب و افسردگی و مشکلات رفتاری منند پرخاشگری، اعتیاد و قانون گریزی را افزایش می دهد.
مشکلات رفتاری و روانی کودکان و نوجوانان در محیط خانه می تواند منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی و رفتاری اعضای خانواده بویژه والدین باشد و در این میان نقش مادر اساسی و تعیین کننده است بطوریکه محرومیت از وجود مادر و یا عدم بهداشت روان وی می تواند اثرات ناگواری بر فرزندان بگذارد.
در این کیس والدین از زمان تولد فرزند درگیر اعتیاد بوده اند و مادر نیز با شروع نوجوانی دختر، همزمان با طلاق از پدر، اعتیاد خود را ترک کرده اند. اما با توجه به مشکلات شدید مالی بعد از طلاق و شاغل بودن تمام وقت، خود را از فرزند محروم کرده بودند.
از طرفی دیگر در هنگام حضور در منزل روابط عاطفی و ارتباطی مناسبی با فرزند نداشته و فرزندپروری مستبدانه را انتخاب کرده بودند که این شیوه فرزندپروری می تواند مانع بروز استعدادهای بالقوه فرزندان و کاهش مهارتهای ارتباطی و ضعف در تنظیم هیجانات در کودکان و نوجوانان گردد که در نتیجه این کودکان و نوجوانان در آینده افرادی آزرده خاطر و پرخاشگر خواهند شد.
از جمله مواردی که در کیس مشهود است در کنار ضعف والدین به ویژه مادر در همدلی و مهارتهای ارتباطی با نوجوان، استفاده مراجع از مکانیسم های مقابله ای ناکارمد برای حل مشکلات هیجانی و ارتباطی خود می باشد. استفاده از مواد اعتیادآور مانند گل و یا مصرف مشروبات الکلی و ترک منزل و یا خودزنی از سوی مراجع می تواند یک راهکار ناکارامد برای جلوگیری از احساس عجز و ناتوانی استفاده شود.
در این موقعیت فرد سعی می کند با کمک این مکانیسم های مقابله ای ناکارآمد، احساسات دردناک خود از جمله احساس تنهایی، افسردگی و اضطراب را جبران کند. این راهکارها می تواند برای لحظاتی کوتاه احساس ارامش موقت را ایجاد کند اما در ادامه سبب مشکلات ارتباطی بیشتر و اختلالات روانی شدیدتر و در نتیجه درگیری های بیشتر با والدین می شود که خود سبب استفاده بیشتر مراجع از این راهکارهای ناکارمد و تشکیل یک سیکل معیوب می گردد.
نگارنده: “ماریا حاجی آقا زاده” کارشناس ارشد مشاوره معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی استان مازندران