به گزارش ندای تجن _همایش “زن در تاریخ محلی ایران”پهنه شمال امروز صبح در محل مجتمع دانشگاهی پیامبر اعظم (ص)شروع به کار کرد.
در این همایش نمایندگانی از طرف معاونت امور بانوان و خانواده رئیس جمهور،استاندار مازندران و مدیرکل امور بانوان و خانواده رئیس جمهور،پژوهشگران و اساتید تاریخ و فرهنگ از استان های مختلف به ویژه شمال کشور حضور دارند.
این همایش در دو روز امروز و فردا در حال برگزاری است و مراسم اختتامیه فردا ظهر در همین محل برگزار می شود.
مریم بهادری مشاور حقوقی معاونت امور بانوان و خانواده رئیس جمهور امروز صبح در مراسم افتتاحیه پیام دکتر زهرا بهروز آذر، معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور به همایش “زن در تاریخ محلی ایران (پهنه شمال)را قرائت کرد.
با درود و احترام،آغاز همایش وزین «زن در تاریخ محلی ایران، پهنة شمال» را به برگزارکنندگان گرامی، انجمن زنان پژوهشگر تاریخ و انجمن تاریخ ایران و تمامی پژوهشگران پرتلاش و تمامی اندیشمندان و فرهنگسازان این بخش از میهن عزیزمان صمیمانه تبریک میگویم.

افسوس که امکان حضور در این گردهمایی ارزشمند را نیافتم، اما بهواسطة اهمیت موضوع، وظیفه دانستم کلامی هرچند کوتاه در همراهی با این حرکت علمی بیان کنم.
موجب موجب نیک بختی است که در جمعی هستیم که همه بزرگواران دغدغه تاریخ دارند، علاقه به یک نقطه مشترک اینجا وجود دارد .
بیگمان زنان ایرانزمین از آغازین لحظات شکلگیری تمدن تا امروز در بطن حیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی این سرزمین حضوری فعال و تأثیرگذار داشتهاند؛ حضوری که به هیچوجه به محیط خانه محدود نبوده و گسترهای از کشاورزی و دامداری گرفته تا صنایع بومی، آموزش غیررسمی، انتقال سنتها، مشارکت در دانش و آفرینش ادبی را در بر میگرفته است.
با اینحال، آنچه از این واقعیت در روایتهای رسمی تاریخ باقی مانده، سهمی اندک و سایهوار است.همواره گفته شده است که ساختار مردانة تاریخنگاری، عامل این حذف یا کمنمایی بوده است؛ ساختاری که در آن، صداهای غیررسمی و زیسته، بهویژه صدای زنان، مجال ورود نیافتهاند.
بیتردید، این تحلیل بخشی از واقعیت را روشن میکند. اما بسنده کردن به آن، خطری در خود دارد: اینکه بهجای واکاوی علل عمیقتر، تنها به تحلیلی آشنا و تکرارشونده بچسبیم.
گاه چنین تحلیلی، بیآنکه بخواهد، به نوعی «خطای شناختی جمعی» بدل میشود؛ سپری که در پشت آن از مواجهه با ریشههای پنهانتر و مسئولیتهای ناگفته گریزان میمانیم.واقعیت آن است که مردانه بودن تاریخ، پیش و بیش از آنکه نتیجة مستقیم یک نظام آگاهانه مردسالار باشد، «نشانگر وجود یک مسئله ساختاری در سازوکار ثبت و روایت تاریخ» است؛ مسئلهای که زنان نیز بهگونهای ناخواسته، در تداوم آن نقش داشتهاند. بسیاری از نقشهایی که آنان ایفا کردهاند، آنچنان در بطن زندگی و ساختارهای روزمره تنیده بوده که بهصورت امری «بدیهی» زیسته شده و نیازی به ثبت، دفاع یا تبیین نیافته است. این «بدیهیسازی» نقشها، شاید خود یکی از دلایل خاموش ماندنشان باشد.از سوی دیگر، باید پذیرفت که تاریخ، بهطور سنتی و ساختاری، صدای عرصههای رسمی قدرت است: سیاست، سلطنت، جنگ، قانونگذاری. حال آنکه بسیاری از زنان،
در عرصههایی فعال بودهاند که بهرغم اهمیتشان، کمتر وارد حافظه مکتوب شدهاند -عرصههایی چون اقتصاد محلی، شبکههای عاطفی، آموزش سنتی، حمایتهای اجتماعی، و تولید فرهنگی شفاهی.شکاف میان آنچه زنان «زیستهاند» و آنچه «نوشته شده»، بزرگتر از آن است که تنها با ارجاع به سلطة مردانه فهمیده شود.
برای پرکردن این فاصله، باید ساختار روایت را بازنگری کنیم و از خود بپرسیم: «چرا برخی فضاها تاریخی شدهاند و برخی دیگر نه؟ چرا برخی صداها ثبت شدهاند و برخی، حتی اگر پرطنین بودهاند، در حافظه ما خاموش ماندهاند؟»
پاسخ به این پرسشها ما را از سطح به عمق میبرد. ما را به آنجا میبرد که ببینیم چگونه عادتهای فرهنگی، شیوههای زیستن، نظامهای ارزشگذاری و حتی برداشت خود زنان از جایگاهشان، در کنار ساختارهای رسمی قدرت، در شکل دادن به سکوت تاریخی آنان نقش داشته است.
در این مسیر، باید از تلاشهای خستگیناپذیر نهادهایی چون «انجمن زنان پژوهشگر تاریخ» یاد کرد؛ نهادی که طی بیش از دو دهه فعالیت پیگیر، کوشیده است با برگزاری همایشهای علمی، مجالس نکوداشت و نشستهای فکری، بستری برای روایت زنان در تاریخ فراهم آورد.
همچنین بهرهگیری هوشمندانه این انجمن از ظرفیت سایرنهادهای مدنی، از جمله همراهی با انجمن ایرانی تاریخ، نمونهای از همافزایی موفق است.امروز که بیش از هر زمان دیگر به مشارکت فعال، گفتوگوی بینفرهنگی و حفظ انسجام ملی در عین تنوع فرهنگی نیاز داریم، برگزاری چنین همایشهایی با محوریت زنان که نیمی از سرمایة فکری و تخصصی ایران عزیز هستند، گامی بلند در مسیر توسعة پایدار فرهنگی و تاریخی است.
از همراهی نهادهای اجرایی، مراکز علمی و رسانهها نیز باید قدردانی کرد؛ این همدلی نشان از بلوغ فرهنگی و درک اولویتهای امروز ایران دارد.
در پایان، با تبریک مجدد به برگزارکنندگان فرهیخته این رویداد ارزشمند، امید دارم که این همایش گامی باشد در جهت شنیدن و شنواندن آن صداهایی که سالها مغفول ماندهاند؛ تلاشی برای گشودن افقهای تازه در بازخوانی تاریخ از منظر تجربة زیستة زنان و فرصتی برای غنیتر شدن روایت ملی ما. باشد که دستاوردهای این همایش، نه تنها در عرصة آموزش و پژوهش، بلکه در سیاستگذاری فرهنگی و تاریخی نیز به کار آید و آیندگان از دل این تلاش، به تصویری جامعتر و انسانیتر از گذشتة خود دست یابند




