وقتی پروانه‌ها پرواز می‌کنند/1
وقتی پروانه‌ها پرواز می‌کنند/1
هم اکنون چشممان تصاویر زیبایی را می‌دید تصاویری که گاهی از دیدنش چنان مست می‌شدیم که اطرافیان در تصور خود ما را مست می‌دیدند و گاهی چنان می‌گریستیم که انگار یکی از نزدیکانمان درگذشته است.

ندای تجن- یادداشت مدیرمسئول :وقتی در کودکی با پیله‌های کرم ابریشم بازی می‌کردیم نرمی و لطافتش را حس نمی‌کردیم؛ چون در پیله بود و تنها یک جسم سفید و سخت را می‌دیدیم و با خود همراه می‌کردیم و به این طرف و آن طرف می‌انداختیم.

اما وقتی پروانه از درون آن بیرون می‌آمد و همان پیله سوراخ که دیگر زیبایی نداشت را می‌دیدیم و در درونش را نوازش می‌کردیم می‌گفتیم چقدر در درون خود نرمی داشت.

مدت‌ها گذشت و ما بزرگ شدیم و فهمیدیدم که انسان‌ها هم پیله دارند که به‌نوعی محافظ آنان است و چنان آنان را در خود تنیده است که نمی‌توانند رها شوند.

پیله‌ها سفید هم نبودند به رنگ‌های مختلف و حتی گاهی سیاه که نمی‌توانستیم آن را ببینیم تا اینکه لمسش کنیم. آن قدر انسان‌ها عاشق این پیله‌ها بودند که دوست نداشتند تا حتی یک سوراخ کوچک به پیله‌شان بخورد و قدری فضای بیرون را ببینند.

گاهی به افراد اطراف خود نزدیک می‌شدیم و نگاهی به پیله‌ها می‌انداختیم تا ببینیم می‌شود درون نرم انسان‌ها را دید یا خیر، برخی می‌پذیرفتند و درون خود را تنها در زمانی که بسیار، بسیار به آنان نزدیک می‌شدیم به ما نشان می‌دادند و مسلماً آن وقت زمانی بود که پیش از آن، درون ما هم به آنان نشان‌داده‌شده بود.

در واقع انسان‌ها نیاز داشتند مطمئن شوند که به پیله آنان صدمه‌ای نمی‌رسد؛ بنابراین این طور رفتار می‌کردند خودمان هم همین نگاه را داشتیم؛ تا اینکه روزی با خود گفتیم تا به کی با این پیله باشیم؛ چون گاهی اوقات چنان سنگین می‌شد که بر قلبمان فشار می‌آورد یا چنان در ذهن و روحمان می‌پیچید که انگار این جسم متعلق به اوست نه ما.

پس شروع کردیم به رهایی از پیله، ابتدا بسیار سخت بود آن قدر سخت که انگار استخوانمان را از گوشت تنمان بیرون می‌کشیدیم و چنان در خود می‌پیچیدیم که اطرافیان در تصور خود می‌دیدند که از شادی می‌رقصیم.

آنان از شادی ما می‌خندیدند و ما درد می‌کشیدیم تا به جایی رسیدیم که توانستیم اندکی از پیله را باز کنیم، وقتی سوراخ پیله را نظاره کردیم و آن طرف پیله که فضایی بسیار باز و زیبا داشت را دیدیم با خود گفتیم که این درد، ارزش داشت.

هم اکنون چشممان تصاویر زیبایی را می‌دید تصاویری که گاهی از دیدنش چنان مست می‌شدیم که اطرافیان در تصور خود ما را مست می‌دیدند و گاهی چنان می‌گریستیم که انگار یکی از نزدیکانمان درگذشته است.

ما تصاویری را می‌دیدیم که دیگران نمی‌توانستند ببینند؛ چون در دامان پیله خود گرفتار بودند، می‌خواهیم با نوشتن این یادداشت به آنان بگوییم که به‌تنهایی می‌توانیم پرواز کنیم؛ اما پرواز یک پروانه به‌تنهایی چه‌قدر می‌تواند آسمان را زیبا کند.

دستان ما را بگیرید و اندکی از پیله خود را سوراخ کنید، در ابتدا دردناک است؛ اما ارزش بسیاری دارد.

ما این یادداشت‌ها را ادامه می‌دهیم تا شاید بتوانیم اندکی تعداد پروانه‌ها را افزایش دهیم.

اکنون وقت بیداری است/1

عکس تزیینی است و از اینترنت دریافت شده است