وقتی پروانه‌ها پرواز می‌کنند/2
وقتی پروانه‌ها پرواز می‌کنند/2
بعضی وقت‌ها چه‌قدر این پرواز در نگاهمان شیرین است و بعضی وقت‌ها سنگین.

ندای تجن- کنون که پیله‌هایمان اندکی باز شده‌اند و می توانیم نظاره‌گر دنیای بیرون باشیم چه‌قدر احساساتمان متفاوت شده است.

گاهی در درون پیله آن قدر فرو می رویم تا سرمای درونمان را گرما بخشد و گاهی از سوراخ باز شده نگاهی به بیرون می‌اندازیم تا تصاویر زیبا را ببینیم، چه‌قدر پروانه‌های بیرون شاد هستند، دلمان می‌خواهد روزی در کنار آنان پرواز کنیم. پروازی سبک و آرام مانند پر بر روی ساحل.

بعضی وقت‌ها چه‌قدر این پرواز در نگاهمان شیرین است و بعضی وقت‌ها سنگین.آن قدر سنگین که انگار به‌اندازه تمام دنیا بار بر رویمان ریخته است و تنها آن را بر دوش می‌کشیم ، آه خدای من.

کمک کن تا رها شویم رهاتر از هر روز و شب که در درون این پیله به‌راحتی شب را صبح می کردیم و صبح را به شب می‌رساندیم، گاهی بال‌هایمان را در خواب می‌بینیم چه‌قدر زیبا و رنگی است رنگ‌های آن در هیچ مدادرنگی نیست

رنگ‌های آن ماورایی است گاهی به رنگ آسمان که در درونش دریایی مواج موج می‌زند و گاهی به رنگ خورشید که تشعشع آن چشمانمان را می‌سوزاند

گاهی هر دو در کنار هم قرار می‌گیرند انگار که می‌خواهند با هم یکی شوند و آن هنگام حالی داریم که بیاوببین.

میان زمین و آسمان معلق می‌شویم و چه‌قدر حس زیبایی است این حس را با تمام وجود دوست داریم.