شاهنامه یعنی هویت ایرانی!
شاهنامه یعنی هویت ایرانی!
شاهنامه، هویت ایرانی است نه از حیث حفظ لغاتی که بی شک اگر نبود فردوسی و اهتمامش در تصنیف چنین شاهکاری، چون برگ های درختان، به خزان فراموشی واگذاشته می شد، بلکه از روی نمایش پهلوانان رادمردی چون رستم که چکیده غیرت است و هم نمود شیرزنانی چون گردآفرید که هم به زیور جمالِ سهراب فریب، مزین اند و هم به حلیه ی تدبیر و چاره اندیشی.


به گزارش ندای تجن- یادداشتی به مناسبت بیست و پنجم اردیبشهت ماه سالگرد بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی به دست ما رسیده است که می توانید بخوانید:
به قلم علیرضا موسوی
سخن پیرامون عظمت و جلال و شکوه شاهنامه فردوسی که کمتر اثری چنین ژرف و شگرف در پهنه ادب جهان به وجود آمده در مجالی اندک و مقالی کوتاه آوردنی نیست. فارغ از آنکه به وام گیری از هم او باید گفت “سخن هر چه گویم همه گفته اند”.
اما بر حسب وظیفه و ادای دین – که البته نه ادای سزا و شایسته مقام این شاعر یگانه تاریخ ادب فارسی است – چند خطی به مدد جوهر و قلم و کاغد که این همه خود رفیق شفیق و قرین همیشگی فردوسی بوده اند مکتوب و هم منثور می گردد.
شاهنامه فردوسی مجوعه ای است که به تصدیق اعاظم و اکابر فرهنگ این مرز و بوم و هم مستشرقان غربی کم نظیر و چه بسا بی نظیر می نماید. شاید در ادبیات غرب بتوان منظومه‌های حماسی هومر – ایلیاد و اودیسه – را هم ارز و هم طراز با شاهنامه دانست. اگر چه این هر دو حماسه‌، رنگی از افسانه دارند اما شاهنامه به رغم خدایان پر شمار ایلیاد و اودیسه که البته منشاء از فرهنگ یونان می گیرد، خدای یگانه را ای می ستاید که همه و هر پهلوان سپاس و ستایشش را به جا می آورد. خداوندی که فردوسی به زیبایی در همان نخستین ابیات دفتر وصفش می نماید که:
“خداوند جان و خرد”
باری اگر می گوئیم شاهنامه یعنی هویت ایرانی از آن روست که ایرانیان هماره تاریخ یگانه پرستانی بوده اند که سر ارادت در سجده داشته اند و به قول حضرت حافظ مترنم بوده اند که :
“بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد”
شاهنامه، هویت ایرانی است نه از حیث حفظ لغاتی که بی شک اگر نبود فردوسی و اهتمامش در تصنیف چنین شاهکاری، چون برگ های درختان، به خزان فراموشی واگذاشته می شد، بلکه از روی نمایش پهلوانان رادمردی چون رستم که چکیده غیرت است و هم نمود شیرزنانی چون گردآفرید که هم به زیور جمالِ سهراب فریب، مزین اند و هم به حلیه ی تدبیر و چاره اندیشی.
آری؛ شاهنامه این مثنوی حماسی که ضرباهنگش در بحر تقارب (فعولن فعولن فعولن فعل) ما را به ضربت کوس نوازان پیکار رهنمون می نماید، نواگری است که آهنگ شهامت و غیرت و عظمت و شکوه و شوکت ایران و ایرانی را سر می دهد و به راستی چه خوش تعبیری است از بزرگ استاد فرهنگ این پاک بوم – مرحوم دکتر اسلامی ندوشن – که فردوسی – که خویش را خاک پای حیدر می داند و هم راه رستگاری را راه جویی از گفتار پیغمبرش – یکی از سخنگویان وجدان فارسی است و هم به تعبیر جناب دکتر خرمشاهی نخستین نمودار هویت ایران و ایرانی!
روزش گرامی و شاهکارش جاویدان باد